جدول جو
جدول جو

معنی قلعه طلا - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه طلا
(طَ)
قلعتی است به آذربایجان (این لفظ عجمی و اصل آن تلاست، چه در کلام عجم طاء و ظاء و ضاد و ثاء و حاء و صاد خالصه و جیم خالصه نیست). (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ)
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 3هزارگزی خاور دیزگران و کنار راه سرتخت. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 455 تن است. آب آن از چشمه های متعدد و محصول آن غلات، حبوبات، توتون، صیفی، میوه جات، قلمستان، و شغل مردم زراعت و صنایع دستی زنان قالیچه، جاجیم و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. در ارتفاع 1982 گز واقع و از قراء مرتفع و ییلاقی دهستان بیلوار محسوب میشود. درو گندم آن در اواسط مرداد ماه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ لَ)
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیه، واقع در 11هزارگزی شمال باختری نقده و در مسیر شوسۀ اشنویه به نقده. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 245 تن است. آب آن از رود گدارچای و محصول آن غلات، توتون، چغندر و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، واقع در 13هزارگزی جنوب خداآفرین و 20هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و گرمسیر مالاریائی است. سکنۀ آن 161 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ تُ گَ وَ)
نام یکی از دهستانهای بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز است. این دهستان بین دهستانهای ابوالعباس، باغ ملک و جنوب بخش ایذه واقع است. موقع طبیعی دهستان کوهستانی و هوای آن معتدل و مالاریایی است. این دهستان از 17 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3500 تن میباشد. و قراء مهم آن عبارتند از: تکیه، بی بی گل و مرده تنبی. مرکز دهستان آبادی قلعه تل و آب مصرفی آن ازچشمه و چاه و قنات تأمین می گردد و محصول آن غلات، برنج، میوه جات و بلوط و شغل عمده مردان زراعت و گله داری است. راه های دهستان مالرو است و ساکنین از طایفۀ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ ؟)
این قلعه از بنای محمدتقی خان بختیاری از قوم چهارلنگ است که معاصرفتحعلیشاه بوده است. (جغرافیای غرب ایران ص 129)
لغت نامه دهخدا
(قَعَ کَ)
ده مرکز دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، واقع در 45هزارگزی شمال شوسۀ آرو به بهبهان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری و مالاریایی است. سکنۀ آن 250 تن است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات، برنج، پشم و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی و قالیچه و جوال بافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفۀ دشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(پُ فُ)
قلعه گشای. گشاینده و فاتح قلعه:
همه پولادپوش و آهن خای
کین کش و دیوبند و قلعه گشای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
قلعه ای است بر کوه کیلویه که محبوسان و مغضوبان را گویند نگاهدارند از باب قلعه گوالیا که در هند است. (آنندراج) :
از شوق نوگلی دل من آب گشته است
در قلعۀ گلاب بود عندلیب من.
اسماعیل ایماء (از آنندراج).
از محرمان معشوق عاشق در اضطراب است
بلبل ز رشک مینا در قلعۀ گلاب است.
طاهر وحید (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ گُ لِ / لَ)
دهی است از دهستان زیدون بخش حومه شهرستان بهبهان، واقع در 54هزارگزی جنوب خاوری بهبهان. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری مالاریائی است. سکنۀآن 433 تن است. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ مَ مَ)
دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن، واقع در 19هزارگزی جنوب باختر داران و 5هزارگزی راه ماشین رو داران به آخوره. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 361 تن است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات، حبوبات، سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَعَ)
دهی است از دهستان بخش بستان آباد شهرستان تبریز، واقع در 12 هزارگزی جنوب بستان آباد و 8 هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر، سکنۀ آن 330 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، یونجه، شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 17 هزارگزی جنوب باختری دهدز، کنار راه مالرو راه ری به سروت. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 84 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، صیفی، و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ ؟)
ده کوچکی است از دهستان چادکان بخش داران شهرستان فریدن، واقع در 54هزارگزی جنوب خاوری داران. سکنۀ آن 20 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
قلعه ای است به بحرین و هجر. ابن فقیه گوید: صفا قصبۀ هجر است ویوم الصفا از ایام عرب است. جریر گوید:
ترکتم بوادی رحرحان نسأکم
و یوم الصفا لاقیتم الشعب اوعرا...
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ ؟)
دهی است از دهستان کامفیروز بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 52هزارگزی خاور اردکان و یک هزارگزی راه فرعی خانی من به پل خان. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 138 تن است. آب آن از رود کر و محصول آن غلات، برنج و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دَ)
ده کوچکی است از دهستان قنقری پائین بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده، واقع در 33 هزارگزی جنوب باختر سوریان و 18 هزارگزی شوسۀاصفهان به شیراز. سکنۀ آن 45 تن است. این قریه را زرگاه نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ رِ)
دهی است از بخش روانسر شهرستان سنندج، واقع در 16هزارگزی جنوب روانسر و 2هزارگزی باختر راه اتومبیل روکرمانشاه به روانسر، موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 198 تن، آب آن از رود خانه قره سو و محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو عمومی دارد و در تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سُ)
از دههای کوهسار است در مازندران. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 172)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ اَ)
دهی است از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، واقع در 42 هزارگزی خاور شوسۀ رام هرمز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری و مالاریایی است. سکنۀ آن 500 تن است. آب آن از رود خانه الله تأمین میشود. و محصول آن غلات، برنج، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی آنان بافتن قالیچه و جاجیم است. و راه مالرو و دبستان دارد و ساکنین از طایفۀ بهمئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ عَ دُلْ لاه)
دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 33 هزارگزی جنوب باختری فلاورجان در مسیر راه بیستگان به گردنۀ سرخ. موقعجغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 211 تن، آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ گُ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، واقع در 11هزارگزی شمال خاوری قلعه گلاک مرکز دهستان و 48هزارگزی شمال خاوری شوسۀ بهبهان به آرو. موقع جغرافیائی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 120 تن است. آب آن از رود خانه مارون و محصول آن غلات، برنج، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی زنان قالی و قالیچه و جوال و پارچه بافی است. راه مالرو دارد و ساکنین از طایفۀ دشمن زیاری می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا